کد مطلب:304381 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:764

نقش توحید در زندگی فردی و اجتماعی
ویژگی مهمّ آیین اسلام، واقع گرایی آن است كه همچون روحی جاودانه در كالبد جهان بینی آن، دمیده شده است؛ تا آنجا كه آدمی را با واقعیّت های خارجی، ارتباطی تنگاتنگ می بخشد و از هر نوع ذهنی گرایی و معرفتی كه از فلسفه حسّ یا فلسفه عقل یا وحی الهی بیگانه باشد، پرهیز می دهد:

اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ. [1] قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا، كران و لالانی اند كه نمی اندیشند.

وَ اللَّهُ اَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ اُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَموُنَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْاَبْصارَ وَ الْاَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ. [2] و خدا شما را از شكم مادرانتان - در حالی كه چیزی نمی دانستید - بیرون آورد، و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزاری كنید.

پس از اثبات وجود خداوند و توصیف واقع بینانه از توحید - در بُعدِ نظری آن - معارف قرآنی و تعالیم ناب اسلامی می كوشند تا در پرتو این عقیده فطری، منطقی و معقول، جامعه انسانی را مبتنی بر شاكله آن، تربیت كنند:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا عَلَیْكُمْ اَنْفُسَكُمْ لاَیَضُرُّ كُمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَیْتُمْ اِلَی اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. [3] ای كسانی كه ایمان آورده اید، به خودتان بپردازید. هرگاه شما هدایت یافتید، آن كس كه گمراه شده است، به شما زیانی نمی رساند. بازگشت همه به سوی خداست. پس شما را از آنچه انجام می دادید، آگاه خواهد كرد.

اعتقاد به یگانگی خداوند و اسمای حسنای او و ایمان به خالقیّت و ربوبیّت خدای یكتا، در جوانب مختلف زندگیِ انسان موحّد و مؤمن، اثر می گذارد و به تعبیر دیگر، اندیشه ها و خلقیّات و رفتارهای آدمی، تجسّم و تبلورِ ایمان و اعتقاد اوست.

برخی بر این گمان اند كه اعتقاد به یگانگی خداوند، بدون داشتن آثار عینی آن، در تأمین سعادت بشر كافی است؛ در حالی كه چنین نیست. اگر چه ایمان به خداوند، به تنهایی دارای ارزش و اعتبار و اساس و بنای اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی آدمی است و در تأمین سعادت و ارتقای او به مقام قرب الهی در عرفِ عالمان دین، شرط لازم است؛ لیكن به تنهایی، عامل تعالی انسان نیست. ثمره این اعتقاد باید در زندگیِ انسان ظاهر گردد:

... اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ. [4] سخنان پاكیزه (اعتقاد پاك) به سوی او بالا می رود و كار شایسته به آن رفعت می بخشد.

بدیهی است كه مقصود از «كَلِمٌ» در این آیه، اعتقاد به توحید است كه زیربنای «عمل صالح» است و عمل صالح، نردبان عروج و صعود این عقیده پاكیزه به سوی قرب الهی است.

در قرآن كریم به آیاتی برمی خوریم كه نمونه های عینی تربیت عالیِ انسانهای موحّد و مؤمن است و جامعه ایمانیِ مبتنی بر باورِ توحیدی را در صحنه های گوناگون ارائه داده تا به آسانی شناخته و پیروی شوند؛ همچنان كه این تربیت بر اساس ایمان را در شخصیّت بی نظیر و بی بدیل پیامبر اكرم(ص) و دیگر اولیای معصوم خداوند و بسیاری از پیروان مكتب آنان می بینیم:

لَیْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ و الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَالنَّبِیّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساكینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ اَقامَ الصّلوةَ و آتَی الزَّكوةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأساءِ و الضَّرّآءِ وَ حِینَ الْبَأسِ اُولئِكَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ. [5] نیكوكاری آن نیست كه روی خود را به سوی مشرق و یا مغرب بگردانید؛ بلكه نیكی آن است كه كسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و كتاب [آسمانی] و پیامبران، ایمان آورد و مال خود را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [راه آزاد كردن]بندگان بدهد، و نماز را بر پای دارد، و زكات را بدهد؛ و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفاداران اند و در سختی و زیان و به هنگام جنگ، شكیبایان اند، آنان اند كه راست گفته اند، و آنان همان پرهیزگاران اند.

با عدول از تعریف و توصیفِ «البِرّ» به كسر «باء» به تعریف «البَرّ» به فتح «باء»، بدین معنا كه از نظر محاورات عرفی، می بایست می گفت: «و لكِنَّ البِرّ اَنْ تؤمنوا باللَّه؛ نیكی آن است كه ایمان بیاورید»؛ لیكن می گوید: «و لكنَّ اِلبرَّ مَنْ آمن باللَّه؛ نیكی كسی است كه ایمان آورده است». به تعبیر دقیق تر، حمل شخص بر صفت - به جای «البارّ» یا «ذو البِرّ»، «مَنْ آمن باللَّه» فرمود، برای نمایاندن نمونه عالی و جامع تربیت ایمانی است كه تنها عقیده به توحید را كافی نمی داند؛ بلكه با تعالیم نافذ و عمیق و هماهنگ خود، می خواهد نیروی عقل و تفكّر را از حوزه تصوّر و تصدیق استدلالی شخص مؤمن و موحّد بگذراند و به مبادی برتر برساند؛ یعنی به خداوند و روز بازپسین ایمان بیاورد. نه ایمان تقلیدی و زودگذر؛ بلكه ایمانی مبتنی بر تعقّل و این ایمان در جلوه رفتارهای شایسته و عبادتها و اخلاق پاكیزه به منصّه بروز و ظهور برسد. این شیوه تربیت قرآن كریم است كه می خواهد مفاهیم دینی را از مرحله نقشهای ذهنی بگذراند و به آنها صورت عینی و تحقّق خارجی ببخشد؛ چرا كه وجود مساوق ظهور و تجلّی است. بدین روی، خداوند می فرماید: «نیكی آن است كه كسی به خدا و روز بازپسین و... ایمان آورد»؛ یعنی نیكی حقیقی، نیكی مردمانی است كه در عقیده و عمل و اخلاق و رفتارشان وجود و ظهور و تحقّق می یابد. چنین افرادی، وجودشان نفس نیكی و نیكی مجسّم و محقّق است. علی(ع) می فرماید:

فاعِلُ الْخَیْرِ خیرٌ منه، وَ فاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه. [6] نیكوتر از نیكی، نیكوكار است و بدتر از بدی، بدكار.

بنابراین، این آیه از یك سو، بیان كننده جامعیّت اسلام در ابعادِ اعتقادی، اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی است. متضمّن مسائل اعتقادی است: «مَنْ آمَنَ باللَّه و...». بیان كننده مسائل اخلاقی است: «و الموفون بعهدهم...». متضمّن مسائل عبادی است: «اَقام الصلوة». به مسائل اقتصادی می پردازد: «و آتی الزكوة» و به ابعاد اجتماعی نیز پرداخته است: «و آتی المال علی حبّه...». و از سوی دیگر، نمودار جامعه ای است كه در پرتو تعالیم زندگی آفرین قرآن، به آنچه می اندیشد و در عرصه باور بدان معتقد است، عینیّت بخشیده و در صحنه عمل و اخلاق و رفتار به مقام و منزلت صدّیقین و متّقین راه یافته است: «اُولئِكَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ». همچنین سیمای منوّر جامعه قرآنی در آیاتِ «عِبادُ الرَّحمن» [7] كه گویی در عرصه پیكار «حقّ و باطل»، دستاوردِ پیروزی های پیامبران و اولیای خداوند، تحقّق چنین جامعه ای است: جامعه توحیدی، جامعه ای كه برخوردار از ویژگی های یك جامعه متكامِل بی بدیل است؛ و همین طور در آیه پایانی سوره فتح: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ...». اگر آدمی در خیال خود می زیست، از بافته های خیال خود می خورد و می نوشید و در عالم خیال خود مسكن می گزید، امكانِ این بود كه در كارهای دینی و اخلاقی نیز به همان اعتقاد و باور تنها بسنده كند؛ در حالی كه انسان در روی زمین و در زیر این آسمان كبود، زندگی می كند و از مواد موجود این عالم، مایه می گیرد و با آدمیانی چون خود او كه از پدیده های این عالم بهره می برند، همزیستی دارد.


گر دولتِ وصالت خواهد دری گشودن

سرها بدین تخیّل بر آستان توان زد


بنابراین، ضرورت زندگی انسانی، اقتضا می كند كه در امور دنیوی خود نیز، همچون امور دینی و اخلاقی از آنچه بدان معتقد است، مایه گیرد؛ چرا كه اگر زندگی در این جهان را بر اساس باورهای درست و اخلاقی تنظیم كند، در جهان آخِرت نیز به سعادت ابدی نائل می گردد:

و مَنْ كانَ فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اَعْمی وَ اَضَلُّ سَبیلاً. [8] و هر كه در این [دنیا]كور [دل]باشد؛ در آخرت [هم]كوردل و گمراه تر خواهد بود.

اصولاً چنانچه هر جامعه ای دارای نوعی تشكیلات نظام مند باشد، همان خود نوعی توحید عملی است كه در آن جامعه پدید آمده است. چیزی كه هست به میزان مقصدی كه جامعه برای تحقّق آن نظم یافته، همّت انسانها برتر و والاتر خواهد بود و زمینه بروزِ فضائل انسانی، آماده تر.

بدیهی است كه در جهان، مقصدی بالاتر و متعالی تر از خدای یگانه كه جامع همه كمالات است، نیست؛ چرا كه آفریننده و فرمانروا و نگهدارنده جهان است و منبع عظمت ها، خیرها، زیبایی ها و...: «اللَّهُ نُورُ السّمواتِ وَ الْاَرْض» و آفریدگار انسان و شنوای راز او و برآورنده نیازهایش است و بازگشت همه به سوی اوست. بنابراین، جامعه ای كه به نام و یاد خدای عالم به توحید برسد، تنها جامعه ای است كه همه امكانات و استعدادهای آدمی در آن بر اساس رضامندی و خشنودی خداوند برای رسیدن به كمال كه همانا لقای خداوند است به كار گرفته می شود، نه بر اساس نژاد، ملیّت، وطن و یا محورهای دیگر، زیرا اولاً، توحید و همبستگی بر محور اعتقاد به خداوند و اسمای حسنای او، توحیدی است پایدار؛ چرا كه این امكان هست كه روز و روزگاری، نوع بشر به نام خالق جهان و بر محوریّت ایمان به آن، گردِ هم آیند و جامعه توحیدی به معنای جامع آن تحقّق یابد: یَعْبُدُونَنی لایُشْرِكُونَ بی شَیْئاً؛ [9] مرا عبادت كنند و چیزی را با من شریك نگردانند. به راستی در چنین جامعه ای است كه امنیّت و آزادی انسان تأمین می شود و به لحاظ اینكه خداوند ویژه گروه و قبیله خاصّی نیست، از آن جهت كه همگان آفریده های اویند، در برابر خالق و قانونهای او یكسان و برابرند؛ اگرچه در حوزه اعمال اختیاریِ انسان: «اِنّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه اَتْقیكم»، جاری است.

آری! سرانجام نسل آدم از پراكندگی نجات می یابد و بر سرِ سفره ایمان توحیدی برای بهره مندی از رزق معنوی خویش خواهد نشست و در پرتو وحدت ایمانی به معدن عظمت و عزّت دست خواهد یافت؛ امّا توحید مبتنی بر وطن خواهی و نژاد و ملّیت به فرض تحقّق، میان هر یك از گروهها و قبیله ها با دیگران، دیوار بلند و ضخیمی به نام سرزمین و... خواهد كشید، و این خود، پراكندگی است. حضرت یوسف(ع) در زندان، همراهان خود را از فرجام نیك توحیدی كه بر اساس یاد خدا شكل می گیرد، آگاه كرده فرمود:

یا صاحِبَیِ السِّجْنِ ءَ اَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ اَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ. [10] ای دو رفیق زندانی ام! آیا خدایان پراكنده بهترند یا خدای یگانه مقتدر.

ثانیاً، توحید مبتنی بر ایمان به خدای جهان، همان است كه بشر از روزگار نخستین پیدایش خود در عرصه فطرت در جستجوی آن بوده و برای معرفت یافتن به آن تلاش كرده و شاكله خود را بر آن سرشته است، به آن عشق ورزیده و در راه آن فداكاری كرده و خود را در او فانی ساخته است. امام زین العابدین(ع) فرمود:

سَلَكَ بِهِمْ طَریقَ اِرَادَتِهِ وَ بَعَثَهُمْ فی سَبِیلِ مُحَبَّتِهِ. [11] [آفریدگار آفرینش را] در بستر اراده خود روان ساخته و در راه محبّت و عشق به خود، برانگیخته است.

ثالثاً، آرامش و امنیّت خاطر، از جمله بسترهایی است كه آدمی بی آن نمی تواند از نعمتهای این عالم، نصیب خود را به دست آورد؛ همچون بیماری كه با وجود نوشیدنی ها و خوردنی های فراوان و پاكیزه، در اثر اختلالی كه در مزاج او پدیدار گشته، قادر نیست نیاز خود را از آنها تأمین كند. در جهان، هیچ پایگاه و پناهگاهی نیست كه آدمی با پناه گرفتن در آن، روح و جان ناآرام خود را آرامش ببخشد؛ جز یاد و نام حق كه آرام بخش دلهای آدمیان است:

اَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوُبُ. [12] آگاه باش كه با یاد خدا دلها آرامش می یابد.


هیچ كُنجی بی دَدْ و بی دام نیست

جز به خلوتگاه حق آرام نیست


رابعاً، خداوند باقی و پایدار است و هر چه جز او فانی است و ناپایدار:

ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ. [13] آنچه پیش شماست، تمام می شود و آنچه پیش خداست، پایدار است.

خامساً، توحید جامعه در پرتو نام و یاد خداوند، سبب می شود تا آدمی در درون خود احساس مسئولیت كند و خویشتن را نگهبانی نماید، تا از او خطایی و لغزشی سر نزند و حتّی اندیشه ناروا و پلید به ذهن و دلش راه نیابد؛ زیرا می داند خداوند از خود او به او نزدیكتر است. «وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»: [14] .

لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ وَ اِنْ تُبْدُوا ما فی اَنْفُسِكُمْ اَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ. [15] آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ خداست؛ و اگر آنچه در دلهای خود دارید، آشكار یا پنهان كنید، خداوند شما را به آن محاسبه می كند.

آدمی با این باور و آگاهی، جز خدا در نظرش همه چیز، هیچ است و پوچ:

عَظُمَ الْخالِقُ فی اَنْفُسِهِمِ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی اَعْیُنِهِم. [16] ژرفای روحشان را عظمت آفریدگار لبریز كرده است. پس هر چیز جز او در نگاهشان خُرد است.

یَعْلَمُ عَجیجَ الْوُحُوشِ فِی الْفَلَواتِ، وَ مَعاصیِ الْعِبادِ فیِ الْخَلَواتِ، وَ تَلاطُمَ المآء بِالرّیاحِ الْعاصِفاتِ. [17] خداوند از زوزه درندگان بیابان، گناه بندگانش در خلوتگاهان، آمد و شدِ آبزیان در اعماق اقیانوسهای بیكران و برخورد سهمگین امواج بر اثر وزش باد و طوفان، نیك آگاه است.

علی(ع) در تبیین آثار و بركات ایمان و اذعان به توحید، گفتاری عمیق دارد كه گویا شرح و تفسیری بر سخنِ فاطمه(س) است:

وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شریكَ لَهُ، شَهادَةً مُمْتَحَناً اِخْلاصُها، مُعْتَقَداً مُصاصُها، نَتَمَسَّكُ بِها اَبَداً ما اَبقاناً، وَ نَدَّخِرُها لِاَهاویلَ ما یَلْقانا، فَاِنّها غَریمَةُ الْاِیمانِ، وَ فاتِحَةُ الاِحسانِ، وَ مَرْضاةُ الرَّحمانِ، وَ مَدْحَرَةُ الشَّیْطانِ. [18] و بر این حقیقت، گواهی می دهم كه جز اللَّه خدایی نیست و یگانه ای بی انباز است؛ شهادتی كه اخلاص آن از بوته آزمون گذشته، ناب و سَرِه بودنش به ثبوت رسیده است. تا زنده ایم به چنین گواهی چنگ یازیم و برای پس از مرگ و رویارویی با حوادث هول انگیز، اندوخته اش گیریم؛ چرا كه آن، اراده جوشیده از ایمان، كلید و رمز هر احسان، عامل جلب خشنودی رحمان و ابزارِ راندنِ شیطان است.

ابن میثم بحرانی كه یكی از عالمان و فیلسوفان پرمایه و یكی از برجسته ترین شارحانِ نهج البلاغه است، در توضیح و تبیین گفتارِ امام(ع) و در ذكر دلیل تمسّك به توحید و ذخیره ساختن آن برای آخرت می گوید: این قسمت از سخن امام(ع) اشاره به این است كه انسان در مدّت زندگی دنیوی اش برای كارهای مهم و آمادگی یافتن به وسیله آنها برای شداید قیامت، لازم است به توحید تمسّك جوید: اوّل، عقیده ایمانی و عزم راسخی است كه خداوند تعالی از بندگان خویش خواسته است. علاوه بر این، آنچه از شریعت از قواعد و فروع آن رسیده است، شاخه های توحید و توابع و متمّمها و اموری است كه ما را بر اسرار توحید و رسیدن به اخلاص در توحید، یاری می دهد. دوم، كلمه توحید، كلید نیكوكاری است؛ زیرا اوّل كلمه ای است كه با آن، بابِ شریعت باز می شود و بنده خدا برای پیمودن راه اخلاص به وسیله افاضه احسان خدا و نعمتهای پیاپی او آماده می شود؛ چنان كه توحید، اوّلین خواسته خدا از بندگان است و در فطرت آنان سرشته و بر زبان انبیای خود نیز جاری ساخته، آخرین چیزی است كه انسان را به اخلاص می رساند و سعادت آخرت او را تأمین می كند. سوم، كلمه «توحید» باعث رضایت رحمان است و اینكه كلمه توحید، رضایت پروردگار را جلب می كند، امری است روشن؛ زیرا توحید، خشنودی خدا را فراهم می كند و سبب نزول رحمت كامل حق و مزید نعمت بر اشخاصی است كه با آن منوّر شده اند و نیز خشم خدا را از انسان برطرف می كند، چنان كه پیامبر(ص) فرمود: بر پیكار با كافران مأمور شده ام تا «لا اله الا اللَّه» بگویند... چهارم، كلمه توحید، موجب طرد شیطان است و این نیز به خوبی روشن است؛ زیرا نهایت تلاش شیطان، ایجاد شرك ظاهر یا خفی است و كلمه توحید، ضدّ خواستِ شیطان است. ظاهر كلمه توحید، ظاهر دعوت شیطان را دفع و باطن كلمه توحید، باطن خواست او را ریشه كن می كند؛ و چنان كه شرك دارای مراتبِ بی نهایت است، اخلاص در كلمه توحید نیز بی نهایت است. هر مرتبه ای كه از سلوك در اخلاص پیموده شود، در مقابل آن مرتبه ای از شرك، سقوط می كند و تلاش شیطان در ایجاد آن مرتبه از شرك، باطل می شود تا اخلاص به قدر امكان كامل شود و بنیانهای شیطان، كاملاً نابودشودوهنگام تلاوت این آیه كه: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهَّابُ»، [19] شیطان كاملاً رانده و مأیوس می شود. [20] .

چكیده سخن اینكه مقصود فاطمه(س) از این تعلیم والای الهی كه فرمود: «جعل الاخلاص تأویلها» این است كه آدمی به آنچه می اندیشد و در حوزه باور و ایمانش بدان معتقد است، در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی اش بروز كند و حقیقت توحید، در وجدان و ذهن عمومی جامعه به گونه ای رسوخ نماید كه جامعه، رنگ و بوی خدایی بگیرد و انعكاس آن پرستش خدای دانای حكیم و انجام همه تلاشهای مؤمنان، جز برای خدا نباشد و این زیباترین و ماندنی ترین رنگی است كه سزاوار است جامعه انسانی خویشتن را بدان رنگ آمیزی كند:

صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً و نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ. [21] این است نگارگری الهی (رنگ آمیزی خدایی)؛ و كیست خوش نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانیم.


[1] سوره انفال، آيه 22.

[2] سوره نحل، آيه78.

[3] سوره مائده، آيه105.

[4] سوره فاطر، آيه 10.

[5] سوره بقره، آيه 177.

[6] نهج البلاغه، حكمت 32.

[7] سوره فرقان، آيه76 - 63.

[8] سوره اسراء، آيه 72.

[9] سوره نور، آيه55.

[10] سوره يوسف، آيه 39.

[11] دعاي يكم صحيفه سجاديه.

[12] سوره رعد، آيه28.

[13] سوره نحل، آيه96.

[14] سوره ق، آيه16.

[15] سوره بقره، آيه284.

[16] خورشيد بي غروب (نهج البلاغه)، ص221.

[17] همان، ص227.

[18] خورشيد بي غروب (نهج البلاغه)، ص22.

[19] سوره آل عمران، آيه 8.

[20] شرح نهج البلاغة، ابن ميثم، ج1، ص497.

[21] سوره بقره، آيه138.